یه نفر برای بازدید میره به یه بیمارستان روانی .
اول مردی رو میبینه که یه گوشه ای نشسته، غم از چهرش میباره،
به دیوار تکیه داده و هرچند دقیقه آروم سرشو به دیوار میزنه و با هر ضربه ای،
زیر لب میگه: وفا وفا وفا وفا وفا وفا وفا 
مرد بازدیدکننده میپرسه این آدم چشه؟ میگن یه دختری رو میخواسته به اسم “وفا”
که بهش ندادن، اینم به این روز افتاده…
مرد و همراهاش به طبقه بالا میرن.
مردی رو میبینه که توی یه جایی شبیه به قفس به غل و زنجیر بستنش
و در حالیکه سعی میکنه زنجیرها رو پاره کنه،
با خشم و غضب فریاد میزنه: وفا...وفا...وفا...وفا...وفا...وفا...
بازدیدکننده با تعجب میپرسه این چشه؟!!!!
میگن اون دختری رو که به اون یکی ندادن، دادن به این!!!
